مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیهالسلام
ذرّهای در نزد خورشید درخشان توأیم تشنهای در حسرت یک جرعه باران توأیم سالها نان خـوردهایم از سفرۀ اولاد تو روزی ما میرسد چون بر سر خوان توأیم گوشهای از صحن آیینه و یا صحن عتیق هرکجا هـستـیم گویی کـنج ایوان توأیم زائـران دخـتـر تـو زائـران فـاطـمهاند تا ابد ممنون این لطف دو چندان توأیم ما غذای خانههامان هم غذای حضرتیست درمیان خانه هم در اصل مهمان توأیم بیگمان ایل و تبارت عزّت این کشورند در حقـیقت اهل جمهـوری ایران توأیم بچههای تو در ایران پادشاهی میکنند حضرت غربت نشین! مدیون احسان توأیم شش امامی نیستیم و نیستیم اهل وقوف امر، امر توست آقا، تحت فرمان توأیم بیگمان بیحب تو اسلام ابـتر میشود دین هر کس پای خود ما که مسلمان توأیم ما مسلمان تو؟! نه! از پیر خود آموختیم پیـش شأنت در مـقام کلب دربان توأیم قبلۀ ما را کشاندی سوی مشهد، در عوض بــنــدۀ نـاقـابـل شـاه خــراســان تـوأیـم عبد صالح بودهای، باب الحوائج بودهای ما هـم آقـا از مـریدان عـمـوجان توأیم |